سونوگرافي هفته ٢٨
پسر گلم چهارشنبه با مامان جون رفتيم سونوگرافي لحظه ي آخر هم بابايي خودشو به ما رسوند آخه قول داده بود كه حتما بياد.با اين كه خيلي كار داشت اما اونم مثل من دلش واسه ديدن پسرش تنگ شده بود.عزيز دلم ماشالاه خيلي بزرگ شدي وزنت شده ١١٥٠ گرم قربونت بشه ماماني راستي كلي واسه ما زبون درازي كردي ما كه از خنده مرده بوديم خيلي با مزه بود كارات خوشگلم راستي چشاي خوشگلت به بابا محمدت رفته ها خيليدرشت و نازه اما لپات به من رفته چون خيلي لپ داري.در ضمن پسرم تو سلامت كامل بود همه چيت طبيعي بود خدارو شكر.راستي اون روز حدودا ٢ ساعت نشستيم تا نوبتمون شد ديگه از كمر درد و دل داشتم ميمردم.بعدشم رفتيم خونه باباجون و فيلمتو گذاشتيم ديديم.عشق مامان كي بشه بدنيا بياي ...
نویسنده :
مامان ساناز
12:56